کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

فرهنگ ِ اصیل یا اصالت ِ فرهنگ ِ فحش خوری و فحش دهی!

درود

در ادامه مبحث قبلی که در مورد فرهنگ و تمدن غنی مملکتمون بود!! یه قضیه ی واقعی رو به صورت داستانـک نوشتم؛ فرهنگ اصیل یا اصالت ِ فرهنگ ِ فحش خوری و فحش دهی! رو می تونید در ادامه ی مطلب بخونید.


پ.ن:
1/ قضیه مربوط میشه به حدود 1 ماه پیش!
2/ به لطف جناب هاD خان، به نظرات وبلاگم، بخش ارسال نظر خصوصی رو اضافه کردم. اگه حرف خصوصی و از این صوبتا داشتید میتونید از اون طریق اقدام کنید!! فقط فراموش نکنید که من قصد ازدواج ندارم. پس از این طریق از من خواستگاری نکنید :))
3/ یه سری وبلاگ جدید رو به لینکدونیم اضافه کردم! نویسندگان این وبلاگ های محترم لطف کرده و لینک منو توی وبلاگشون اضافه کنن! این قضیه یه طورهایی اجباریه! یعنی درک کنید. من وبلاگ قبلیم رو از دست دادم و داغ دارم! یه جورهایی برای تسلی خاطرم باید از خودتون یه فعالیتی نشون بدید! پس وبلاگ منو لینک کنید تا لینکدونی وبلاگتون زیباتر و پربارتر بشه! پیشاپیش... مُتُشکرم!



فرهنگ ِ اصیل یا اصالت ِ فرهنگ ِ فحش خوری و فحش دهی!


زنی بود حدودن 50 ساله. عینکی بر چشم داشت و شالی سفید به سر داشت. کیفش را محکم در دست گرفته بود و با آقای محمدی، پسر ِ کتاب فروش ِ معروف شیراز مشغول جر وبحث بود. صدایشان واضح نبود؛ بخاطر همین جلوتر رفتم و کنار زن ایستادم تا ببینم اوضاع بر چه قرار است. آقای محمدی را می شناختم. یعنی بارها شده بود که مشغول صحبت کردن با مردم اورا دیده بود و هراز گاهی صحبت کردن با تلفنش را هم شنیده بود. بسیار مرد مودب و با فرهنگی نشان میداد. باید هم اینطوری می بود. کتاب فروشی ِ پدرش معروف ترین و قدیمی ترین کتاب فروشی شیراز بود. شاید قدمتش به بیش از 100 سال می رسید. زن رو به آقای محمدی کرده بود و می گفت:
-این کیف منه. باید پیش خودم باشه!
آقای محمدی در حالی که چند برگه فاکتور و خودکاری در دست داشت رو به زن کرد و گفت:
-نمیشه خواهر من! باید تحویلش بدید!
- یعنی چی که باید تحویلش بدم؟
- قانون اینجاست. توی کتاب فروشی با کیف نمیشه رفت!
- من کیفمو تحویل نمیدم. دلیلی نمی بینم که بخوام این کارو بکنم.
- خواهر من، دلیلش قانونه.
- قانون چی چیه! کجای این مملکت قانون داره که اینجا داشته باشه!
- هر جا قانون نداشته باشه اینجا قانون داره! اینجا یه مکان فرهنگیه!
- در هرحال من کیفمو نمی دم.
آقای محمدی که عصبانی شده بود بلند شد و خودکارش را روی میز پرت کرد و با صدای بلند گفت:
-می خواین کیفتونو تحویل بدین اگه نمیخواین بفرمایید بیرون!
زن هم صدایش را بلند تر کرد و گفت:
-درست حرف بزن آقا. حق نداری منو بیرون کنی!
-حق دارم یا ندارم به خودم مربوطه. بفرمایید بیرون و مزاحم نشید! بفرمایید.
- درست صحبت کن. شعور داشته باش آقا!
بقیه مردم که از شنیدن جر و بحث این دو نفر جمع شده بودند سعی در ساکت کردن دو طرف داشتند. یک مرد ِ مسن رو به زن کرد و گفت:
-خانوم محترم. اینجا یه مکان فرهنگیه. حرمت داره. لطفا صداتونو بیارید پایین.
زن که تاحالا روی صحبتش به آقای محمدی بود رو به آن مرد کرد و گفت:
-صدامو نمیارم پایین. این آقا فکر میکنه من دزدم. فکر میکنه میخوام کتابهای کتاب فروشیش رو بدزدم که میخواد کیفمو تحویل بدم!
آقای محمدی در جوابش گفت:
-این چه حرفیه خانوم. گفتم اینجا مکان فرهنگیه. قانون داره. یا قانون رو رعایت میکنید و کیفتونو تحویل میدید یا بفرمایید بیرون!
- نمیدم!
- بفرمایید بیرون!
زن درحالی که داشت از در بیرون می رفت بلند داد زد:
-شما اصلن مشکل دارید. شعور ندارید. همتون خر هستید!
با شنیدن حرفهای زن آقای محمدی از کوره در رفت و با صدایی بسیار بلند گفت:
-گمشو برو بیرون زنیکه ی بی شعور. بی شعور هفت جد وآبادته. خر خودتی و فک و فامیلت. احمق عوضی. بی شعور.
مرد ِ مسنی که کنارم ایستاده بود با تعجب به من نگاهی کرد و گفت:
-خوب شد اینجا یه مکان فرهنگی بود!
آن زن از مغازه بیرون رفته بود و مرد ِ مسن هم به سراغ کتاب ها رفته بود و آقای محمدی هم مشغول نوشتن فاکتور ها شده بود. و من ماندم و این همه فرهنگ اصیل در یک مکان فرهنگی!

نظرات 27 + ارسال نظر
daya سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 02:29 http://www.ouch1986.blogfa.com

از این اتفاقات کم نمیفته تازه کتابفروشی که مکان فرهنگی بود مثلا /البت توی ایران که از این مکان های فرهنگی زیااااااااااااااااد هست و مردممون هم که یک از یک فرهیخته تر هستن این چیزا عادیه تازه اینا با ادباش بودن بقیه که دیگه
اگه در گیر بشن با هم ....وا مصیبتا حالا بیا و بشون بفهمون که ادم دوروبرتونه میخواید دعوا کنید حد اقل یکم رعایت کنید........................
راستی لینکت کردم

من که به کل قطع امید کردم از این ملت فرهیخته...

مرسی

پرستو سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 03:03 http://www.parast00k2.blogfa.com

سلام داداش مهربونم
عیدت مبارک
میبینی تروخدا چه بساطی سرمون درآوردن؟
بلاگ نو مبارک عزیزم. ایشالا چرخش برات بچرخه
ببخ یه کم دیر اومدم. اعصاب خورد بود یه کم.
شاد باشی داداشی. سال خیلی خیلی خوبی داشته باشی.

عیدت قشنگ مهربون
ولشون کن... به قول داریوش: گیرم که می زنید... گیرم که می برید... گیرم که می کشید... با رویش نا گزیر جوانه چه می کنید...

شاد باشی عزیز

فرخ سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 03:07 http://chakhan.blogsky.com

سلام . . لطفا یه فنجون قهوه ی تلخ !
فقط همین !

با سیگار یا بی سیگار؟

*~*~* مریم *~*~* سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 04:55

واقعاً فحش دادن یه چیز روتین شده تو ایران
مردم دیگه تو حرف معمولیشونم از کلی فحش استفاده می کنن
هه!
میشه منم یه کاپوچینو سفارش بدم؟

توی همه چی ایرانی جماعت نوبره والا!!!
:.
اختیار داری عزیز جان... کل کافه متعلق به خودتونه

سپیده سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 11:07 http://zarrafeh.blogfa.com

یه سری هم هستن که اول یه ؛ببخشید؛ یا ؛ معذرت می خوام؛ می گن بعد دهنو باز میکنن و یه چیزایی می گن که کبود می شی! بالاخره اولش طرف ادبو نشون داده دیگه!

آره دیدم... مثل علی دایی: خیلی ببخشیدا.... خیلی ببخشیدا... عذر میخوام آقای پروین سگ کی باشن که این طوری صحبت کنن!!! :)))

گلاب سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 12:53 http://www.golabetanha.blogsky.com

اقای کافه چی شما را لینک کرد

متشکرم...

گلاب سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 12:54

شما را لینک کردم

بسی بسیار لطف کردید...

هاD سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 13:34 http://www.gereh-koor.blogsky.com

لطف چیه ؟ وظیفه‌س فرزاد خان :)
من به هیچ‌کدوم حق نمیدم . نه کتاب‌فروشه و نه خانمه !

اختیار داری عزیز... ممنونت هستم :)
من اون وسط وایساده بودم و مونده بودم یه موضوع به این ساده ای چرا باید این همه حاشیه و اتفاقات غیر فرهنگی به دنبال داشته باشه!

پرستو سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 17:14

بازم سلام داداشی. اومدم بلاگ اسکای

ای ول... آدرس؟

M!ss k*n*a*p سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 18:04 http://www.bum-rang.persianblog.ir

خو الان اگه رو سی باشه دیگه فرت شد دیه.نه؟؟
نه وارد نیستم!
sims 3 .باحاله.از اون قبلیا خیلی بهتره.چن تا رده سنی داره برخلاف قبلیا.بعد شهرشم خیلی بزرگتره.کلی جاهای باحال داره.حالا دیه نمیدونم به سنتون بخوره یا نه

یعنی منظورم اینه به طبقه روشنفکری مثل من هم میخوره یا نه؟!!

dokhie2iut سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 18:13

حالا تو رو خدا یه کاریش بکن

چیو؟

Saeed سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 19:45 http://dead-memories.blogfa.com

آقا شرمندمون کردی!! الان زودی میرم لینکت میکنم!!

عزیزی... ممنون

Saeed سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 19:59 http://dead-memories.blogfa.com

چه میدونم والا روزی شونصد تا از این صحنه ها داریم میبینیم!!! ولی خوب این یکی یه خورده عجیب بود!!! تو کتابفروشی!!

جالبیش این بود که یارو هی پست سر هم تاکید میکرد که اینجا یه مکان فرهنگیه!!!!

M!ss k*n*a*p سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 20:10 http://www.bum-rang.persianblog.ir

روشن فکر بپا برقا نره!!! دو نقطه دی!
ببین یه فضاس یه دو تا چویس داری.میتونی وارد استوری مودش بشی و با آدمایی که قبلا ساخته شدن بازی کنی و یا خودت آدم بسازی.میشه جای یکی یه خونواده یا هر چن تا بخوای بسازی.ازینکه بگذریم یه چی تو مایه های tiny world قدیمی خودمونه.ینی سیمزتو بزرگ میکنی براش خونه انتخاب میکنی یا میسازی چه میدونم بش غذا میدی با سایرین آشنا میشه .میره سر کار.تو شهر میگرده.پارتنر پیدا میکنه باش دوس میشه حالا خر شد ازدواج میکنه و الی ماشاالله.

نه... مثل اینکه روشن فکریه!!
باید بخرم و بازی کنم...
مرسی

نگین سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 22:08

اینکه فوحشه خوب بود.تو تاکسی بعضی وقتا این راننده ها با هم دعواشون میشه...چه چیزایی که نمیگن...!!

فرهنگ نداریم آخه!!!!

dokhie2iut سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 22:27

قضیه ی خواستگاری رو می گم دیگه

:|

اسکول سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 22:30

استاد به جه زبونی بگم من هادی نیستم بخدا نیستم

مثلا میخوای ثابت کنی خیلی باحالی یا فکر کردی اونقدر خرم که ...
عجب...
آخه آدم (آدم؟؟؟) ناحسابی... تو یه بار با اسم اسکول نظر میدی... یه بار با اسم dokhie2iut نظر میدی. میخوای کیو سر کار بذاری خره؟؟؟
آی پیت اینه: 188.136.142.7
با همین آی پی هم محل سکونت هم شماره اتصال به اینترنت و هم سیستمت و همه چی رو میشه فهمید. آخه چرا مثل بقیه آدمها مثل آدم رفتار نمی کنی؟؟!!!

نگین سه‌شنبه 10 فروردین 1389 ساعت 22:37

راستی.
من قالبم رو توی بلاگ اسکای دوست ندارم!

چه باید کرد؟

آدرس وبلاگت رو اول بگو!!!

جدید چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 00:46

این توی کدوم کتاب فروشی بود؟
فرهنگ بالا هم برای ما ایرانی ها تبدیل به مشکل پیچیده ای شده ها!!!!!!نه؟؟؟

نوشتم که!!! مگه شیرازی هستی؟؟
اگه شیرازی هستی که باید بدونی کتاب فروشی محمدی کجاست!!
اینقدر بالاست که میتونیم خیلیش رو صادر کنیم!

علی چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 01:31 http://amatorr.blogfa.com

گمشو الاغ !
من همچی آدمیم؟
کافر همه را به کیش خو...

بی جنبه!! جنبه شوخی داشته باش!! ناسلامتی ما یه عمری باهم نون و نمک این بلاگفا رو خوردیم هاااا!!!

نگین چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 13:08 http://mortelle.blogsky.com

اینم آدرس.

مغسی

dokhie2iut چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 13:56

من اون نیستم خره.جرا داغ میکنی؟
مگه مریضم با 2 تا اسم نظر بدم.عجب ادمی هستیا
به من چه.
فکر کردی خیلی باهوشی؟

هر دو نظر توی یه تایم زمانی و با یه آی پی وارد شدن!!! این چیو نشون میده؟؟؟ یه دلیل منطقی بیار برای این اتفاق!!

dokhie2iut چهارشنبه 11 فروردین 1389 ساعت 18:32

خوب من که برات پیام خصوصی دادم

:|

dokhie2iut پنج‌شنبه 12 فروردین 1389 ساعت 00:45

یعنی چی اینی که گذاشتی؟

...

جدید پنج‌شنبه 12 فروردین 1389 ساعت 01:39

اره شیرازیم
چرا می دونم یعنی الان فهمیدم

بله دیگه...

جدید شنبه 14 فروردین 1389 ساعت 00:24

دیگه چی؟؟؟
اخه من زیاد از خونه بیرون نمیرم!
چیزی بخوام برام می خرن{کتاب و .............}

نوکر کلفت داری؟؟ :))

جدید یکشنبه 15 فروردین 1389 ساعت 20:46

نه بی ادب منظورم داداش جانم بود.نمی ذاره دیگههههههههههههههمتوجه می شی که!؟
البته نه اینکه تعصبی باشه ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد