کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

کــــ افــــ ه پــــ چــ پــــ چــ

ی کــافــه ی دنـج و راحـت بـرای رفـ ـاقـ ـتــ ...

میخوان برام زن بگیرن!!!

درود

امروز همراه با جمعی از فامیل جهت صرف نهار به دامن طبیعت رفتیم! به به...

(جان ِ من صحنه رو داشته باش)
من در حال کُنار* چیدن و خوردن بودم که مادربزرگ گرامی از راه رسیدند!

- خوبی؟ چیکار میکنی؟

- ممنون دادا** . شکر. میگذرونیم.

- خب میخوای چیکارکنی؟

(من که گوشهام دراز نیست؛ میدونستم میخواد دوباره بحث دختر عموم رو وسط بکشه، خودمو زدم به کوچه علی چپ)

- الان میخوام کُنار بخورم دادا. میخوری؟

- الان رو نمیگم. بعدن؟

- بعدن میخوام برم نهار بخورم.

- اذیت نکن بچه. منظورم برنامه ات چیه؟ زن نمیگیری؟

- زن؟ من؟ دادا کنار میخوری؟

- میگم اذیتم نکن. جواب سوالمو بده!

- دادا کی زن میگره؟ همه دختر میگیرن!

(یه نگاه عاقل اندر سفیه بهم انداخت و ادامه داد)

- دیشب با عموت صحبت کردم؛ راضیه. مامانت هم دیروز می گفت از خداشه. بابات هم که مخالف نیست. دختر خوبی ِ ها!

- کی به شما گفت صحبت کنید؟ چندبار آدم باید یه جرفی رو بزنه؟

- ببین؛ من که دیگه جونی تو استخونهام نمونده. یه وقت دیدی شب خوابیدم، صبح دیگه بلند نشدم. میخوام عروسیتو ببینم!

- ایشالا صدسال زنده باشی. ولی مگه الکیه؟ مگه میخوام شلوار بخرم که شما بگید خوبه منم بخرمش؟ بحث یه عمر زندگیه! باید فکر کنم!

آفرین. فکراتو بکن تا فردا بهم خبر بده!

- تا فردا؟

- دستاتو بشور بیا نهار بخوریم. بیا...

 

پ.ن:

1/ *کنار: میوه ی ریز و ترش-شیرین مزه درخت سدر!

2/ **دادا: به گویش محلی یعنی مادربزرگ!!

3/ این مادر بزرگ ما ول کن نیست! پارسال عید اولین بار اومده و صحبت کرد! 6ماه پیش هم گفته بود که توی وبلاگ قبلیم نوشتم! الان بازم شروع کرده! 6 ماه یه بار یادش میوفته واسه من زن بگیره! کلیک هم کرده روی دختر عموم! خب پدر بیامرز، این همه دختر تو فامیل هست؛ یه بار هم یه اسم جدید بگو... اه!!

4/ می بینی تورو خدا اوضاع مارو! یکنی میخواد زن بگیره نمیتونه، یکی نمیخواد زن بگیره، به زور میخوان بندازن تو پاچه اش!!!

نظرات 41 + ارسال نظر
محمدحسین سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 20:13

بهبهونی!!
کر بره دوت عموتا اسه دگه!په چشن؟

بهبهونی؟ یعنی چی؟ به چه زبونی نوشتی؟؟!

جووووووون سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 21:21

های خدا
یکی به من نمیگه بیا زن بگیر بعد تو اینجوری میکونی!!!
دو روزه جلو فامیل رزه میرم میگم زن بیگیرم هیچکس محل نمیده تازه خاله کوچیکه میگه تو بچه ای خریته زن بگیری
خوب خره ما شام عروسی نمیخایم نترس برو بیگیرش دیگه...
منو میگی دقیقا سه ساعت بعد از ورود به دهاتمون اولین گزینه رو دیدم تا همین امروز صبح هم اخریش رو دیدم
نا مرد ها که یکی دو تا نیستند
خره بیا بریم زن بسونیم بهبهونی
جوووووووووووون

جوووووووووووون
من بهت میگم... بیا زن بگیر!!!
تو عقلت نمیرسه نباید هم زن بهت بدن!! مگه الکیه؟؟!!
عروسی؟ شام؟ نمیخوای بک...یش؟
تو یکی که همه ی دختر هارو میخوای... جووووووون

دختری با کفش های کتانی سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 21:37 http://www.paniz123.blogfa.com

خب گناه داره لابددددددددددد!!!

کی؟ من؟ مادربزرگم؟ دختر عموم؟

جون سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 21:45

منم از اینا که خوردی میخام
جمع کن بیار خوابگاه

میخورش؟ بدم دستت؟

نگین سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 21:50 http://personalspace.blogfa.com

هر چند باهم قهریم اما من بازم نظرم رو میگم!

به نظرم فاجعست که اینقدر آمار ازدواج در سن پایین تو کشورمون داره میره بالا.

من که الان ازدواج نمیکنم!! اونم با دختر عموم؟
تو که خودت میدونی همسر آینده من کیه!!

نگین سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 21:52 http://personalspace.blogfa.com

راستی ، منم از اینا که خوردی میخوام!
آهان .یادم رفته بود قهریم.

میخوری؟

سارا سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 22:02 http://khialekabood2.persianblog.ir/

آخ جون ! عـــــــــــــــــــروسی !

خوبه که !

موافقم به شدت :دی

مگه از تو خواستگاری کردن که موافقی !!

امید سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 22:02

اکانت رایگان از سایت رپید شیر
تنها با یک کلیک
بدو تا تمام نشده
http://freerapid.sk/?id=pv53w0ub6

!!!

Miss.MarY !! سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 23:28 http://www.Miss-Mary.blogfa.com

آخ جووووووووووون ! بگیرش دیگه فرزاد !

راضی نیستم دعوتم نکنیا .... :دی

مگه زیر پوشه که فرتی بگیرمش!!!

مبهم سه‌شنبه 3 فروردین 1389 ساعت 23:31 http://robanak.blogfa.com/

سلام
کاش یکی هم اینطوری به فکر ما بوود
الان اگر اونو نداشتی که مثه بعضی از وبلاگا یه گوشه زانوی غم بغل میکردی البته درمورد شما برعکسه شما باید از اینکه بیش از حد نگران ازدواجتون هستن ناراحت باشین
هوم بعد هم بله شما کار مضاعف و مفیدی انجام دادید
ما هم دربرابر این کار مضاعف شما یعنی قلیان سالی دربرابر شم استقامت خواهیم داشت

میگم من الان ۲۰ سالمه... خودمو بتونم جم و جور کنم خیلیه... زن بگیرم؟!!

*~*~* مریم *~*~* چهارشنبه 4 فروردین 1389 ساعت 02:34

:))
آخی طفلی داداش فرزاد

حالا دختر عموت چند سالشه؟ خوشگله؟ :دی

یه کم آمار بده ببینیم اگه خوبه ما هم از این ور رو مخت کار کنیم شاید یه عروسی افتادیم
:دی

یه سال از خودم کوچیک تره! قیافه اش بد نیست. قدش نسبت به من کوتاه تره! پشت کنکوریه! از منم خوشش میاد!!! منتهی مشکل منم که فعلا میخوای پله های ترقی رو طی کنم :))

سیاوش چهارشنبه 4 فروردین 1389 ساعت 14:20

وای خدا از دست دادا
خودمو امین نشستیم خوندیمش یه دل سیر ازت خندیدیم
پوکیدیم از خنده
افرین دادا فکراتو بکن تا فردا بهم خبر بده

تو بیخود با امین نشستی و خوندیش!! آبرومو پیش امین هم بردی؟!!

Smile To Me چهارشنبه 4 فروردین 1389 ساعت 14:31 http://www.xyz.blogsky.com

سلام

خدا شانس بده کاش ما هم مادر بزرگ به این پایه ای داشتیم!!!

همه به هوس افتادن و کنار می خوان.

امروز باید جواب بدی؟ بگو که جواب + دادی یا نه! بریم آماده بشیم برای عروسی؟

جواب چی چی رو؟!! دلت خوشه ها!! صبح اومده بود خونه! خودمو زدم بخواب تا اینکه رفت!

سفید برفی چهارشنبه 4 فروردین 1389 ساعت 18:11



شکست عشقی خوردم

شکست عشقی؟ عشقت کی بود؟٬!

[ بدون نام ] چهارشنبه 4 فروردین 1389 ساعت 23:39


اخی.الهی بمیرم.
حالا چرا نمی گیریش؟
دختر عموتو میگم
راستی چرا جواب نظری که تو پست قبل دادم رو ندادی؟؟ها ها ها؟؟؟

میگیرمش! خیلی قشنگه... گل گلی... می گیرمش!یدونه شرت و زیر پوش دیرو دیدم تو خیابون... میگیرمش!
:.
جواب دادم!!

جدید چهارشنبه 4 فروردین 1389 ساعت 23:40

این بالایی منم

!

سپیده چهارشنبه 4 فروردین 1389 ساعت 23:51 http://zarrafeh.blogfa.com

عجب مادربزرگ پایه ای!
می گم حالا نظر عروس خانوم چیه؟
از من به شما نصیحت : موقعیتو از دست نده ! یه وقت به خودت میای می بینی ای دل غافل عمری گذشته و هنوزم در تجرد به سر می بری!

امضا : خواننده ی خاموش سابق!

عروس خانوم عاشقمه!! از خداشه!
به نصیحتتون قطعن گوش میدم... الان دیر وقته... فردا صبح اول وقت میرم میگیرمش!

*~*~* مریم *~*~* پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 03:16

ای بابا
این که خیلی خوبه
همه چیش جوره
حالا این پله های ترقی رو با وجود اون نمی تونی طی کنی؟
از من میشنوی با هم ازدواج کنین :دی

فقط من نمی دونم بعد از ازدواج خرج و مخارج زندگی رو از کجا میخوای جور کنی :(

اگه از این نظر مشکلی نداری به نظر من ازدواج کن :پی

به نکته خوبی اشاره کردی!! به نظرت منی که دارم دانشگاه درس میخونم و خرجمم رو بابام میده٬ زن بگیرم؟؟ خرجش رو از کجا بیارم؟

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 07:41

ای بابا ! خوب زن بگیر دیگه

الان بگیرم یا بذارم یه ساعت دیگه؟؟ از دهن نمی افته؟؟ با ماست بگیرم یا با سالاد؟ :|

جودی آبوت پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 09:55 http://www.sudi-s.blogsky.com

اوامرتون اجرا شد رئیس

ممنون
ما چاکریم

سفید برفی پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 13:42

تو دیگه

من چی؟؟!!

نــــفس ِ خط خطی پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 15:40 http://khatkhatik.blogfa.com

من عاشق ِ این مامان بزرگتم که انقدر به فکر ِ جووناست!
فرزاد همین دختر عموت خوبه ! اون موقع ها هم بهت گفتم گوش نکردی!

یه رقیب عشقی داری!! بابابزرگم هم عاشق مادربزرگمه!!! اونو چیکارش میکنی؟!!
:.
مگه دیدیش که میگی خوبه؟؟ درضمن... شما کی به من اون موقع ها گفتی که گوش نکردم؟؟؟!! بفرما تو... دم در بده!! یه چایی بخور :|

جوووونور پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 18:12 http://joooonevar.blogsky.com

سلاملیکم سلاملیکم
ای جااااااااااااااااااان قربان داداش فرزاد گلمان شویم که همتا ندارد
ولله به پیر به پیغمبر حرفی به جناب جووووون خان نزده ایم دروغ چرا تا قبر آآآآ...
خوب میبینیم که مامان بزرگ بانو جان بد جوری گیر داده است...
ای جاااااااان قیافه ی شما دیدنی است وقتی چیزی باب میلتان نیست به شما تحمیل میگردداما خوب داداش گرامیمان حسابی وارد است خود بهتر از هر کسی میداند چطوری از دست این نقشه های از پیش تعیین شده گریز زده و خویشتن را رهایی بخشد
ولی خوب حالا که اصرار دارند شاید هم بد نباشد مدتی به جرگه ی متاهلین بپویندید
برای کسب تجربه بد نیست هاااااا
این جناب جوووووون خان هم با خود در این وادی ببرید شاید گلوی ایشان بیش از شما نزد دختر عمویتان گیر کند و مامان بزرگ گرمیتان دست از سر شما بردارد و شما بتوانید همچون گذشته به شیطنتهای خویش برسید
به هر حال دوست به درد این روزها میخورد...یکی باید برای شما فداکاری کند دیگر
........................................
شوخی کردم داداش ناراحت نشی تو رو خداخیلی ماهی خیلی دوستت دارم...
راستی شهرتون هم دیدم اتفاقا همین امروز پدرام برام یک کیسه کنار خرید۱۰۰۰تومان از بچه هایی که کنار جاده بودن...خدائیش خیلی خوشمزه اس
الانم رسیدیم اهواز و از اینجا اومدم نت دیدم برام نظر گذاشتی خواستم بدونی همه جا به یادتم داداش گلم
تعطیلات خوش بگذره

ای ول... رسمشه؟؟ همین طوری بیخبر میای و میری؟؟ این درسته آبجی؟؟ دمت گرم :(

نگین پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 18:20

خب . چون تازگیا متوجه شدم یکی از آشناهامون هر شب می اومده وبلاگم! درحالی که من اصلا خوشم نمیاد اینطوری باشه...حالم داشت بهم میخورد وقتی گفت همه نوشته هاتو هاتو حفظم و خیلی جالب می نویسی و ...
رو این حساب یه وب جدید تاسیس کردم از شررش خلاص شم!

آدرس رو هنوز به کسی ندادم.سیکرته!!

خب بیاد... مشکلیه مگه؟!
آدرس سیکرت رو که به من میگی؟؟

نگین پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 18:23

ضمنا.درسته که ما که با هم قهریم.درسته که با هم بچه دار شدیم!اما با همه اینا من از کجا باید بدونم همسر آیندت کیه؟! مگه علم غیب دارم !البته تو حس آینده نگریت خوبه.به نظرت سال بعد این موقع من پیش عشقم هستم؟

پس نمیدونی کیه؟!! باشه دارم برات!!!
۶ ماه دیگه شما پیش عشقتی!! زندگی اصلیت تازه از ۶ ماه دیگه شروع میشه!

*~*~* مریم *~*~* پنج‌شنبه 5 فروردین 1389 ساعت 23:12

:(
پس منتفی
فعلاً یه چند وقت عروسی رو عقب بنداز :(

هفت... هشت سال عقب انداختمش!

ستایش جمعه 6 فروردین 1389 ساعت 02:32

نمیدونی چه قدر خوشحالم فردا صبح دارم راه میوفتمبیام بهبهان ..وایی خدا میشه بازمببینمت ...ای خدا ...

بازم ببینیم؟؟؟ مگه قبلا دیدی که بازم ببینی؟

نــــفس ِ خط خطی جمعه 6 فروردین 1389 ساعت 12:23 http://khatkhatik.blogfa.com

نه خُب ندیدمش ولی مامان بزررگت حتما" یه چیزی میدونه که میگه دختر عموت خوبه!
ترییپ ِ ضایع کردنه!!! آره؟؟!!
عارضم خدمتتون که اینجا رو یادتونه!(gilasii.blogfa.com) قالبش هم دوتا گیلاس خوشگل بود!!! یه مدتم به ما سر میزدی! یادته که؟!
بنده همونم!
پس به جای چایی یه هات چاکلت بیار!! مهمون تو!

بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه سلام علکم
چطوری شما؟
عیدت مبارک :))
هات چاکلت چیه... مغازه متعلق به خودته!!

تیتانیا جمعه 6 فروردین 1389 ساعت 15:51

سلام فرزاد خان

دلم هوس کنار کرد امشو اوردی
این مامان بزرگا یه چی میدونن میگن ولی شما گوش نکنی به نفعته

من گوش نمیکنم!!! اصولن هیچوقت گوش نمیکنم!!!

mahsa جمعه 6 فروردین 1389 ساعت 16:21

ها؟
ازدواج؟
مگه کشکه؟
از داداش من به تو نصیحت از فامیل زن نگیر که به روز سیاه
میشینی
نگیریا بدبخت میشی
از ما گفتن بود

چشم... چون شما گفتی دیگه نمیگیرم!! :))

mahsa شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 04:09

راستی فرزاد خان دیگه داستان نمینویسی؟

فرصت بشه می نویسم!!

سمیر! شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 04:51

فامیل هرگز!!!!!!!!!!

فامیل چرا هرگز؟؟؟؟؟؟؟

mahsa(daya شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 05:54 http://www.ouch1986.blogfa.com

فک کنم دیگه تو کافت رام ندی

من همه رو به اینجا راه میدم!

مصطفی نادریان شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 11:30 http://raah.blogsky.com

فرزاد جان سلام
مطلب باحالی بود (مخصوصا کنار خوردنش ...!)
شیرازی هستی دیگه ...
خوشحال شدم خوندمت !

سلام علیکم
شیرازی نیستم.... شیراز درس میخونم!
خیلی خوشحال شدم اومدی٬

الهه شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 11:34

حالم که خوبه ولی به جز حالم هیچی دیگه خوب نیست

چراشم که دیگه مهم نیست

میخوام یه مدت ننویسم

کلی متن داشتم ولی همرو سوزوندم

تا ببینم خدا چی میخواد

ولی به همه سر میزنم

گاهی وقتها زمان که میگذره به بعضی تصمیمات در گذشته میخندی!!! امیدوارم اگه الان ناراحتی بعدن واست تجربه بشه!

نگین شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 13:46 http://white-square.blogfa.com

آره .اگه بیاد مشکل اینه که وارد دنیای مجازی و رویایی و سوررئالیستی من میشه...افکارم رو میخونه و بعد همه جا پخش میکنه!ضمنا منم خوشم نمیاد زیاد صمیمی شه باهام.

آدرس جدید رو نمیخواستم بهت بدم(چون قهریم دیگه!!) اما خب چون به تعداد کمی از دوستام دادم به تو هم دادم!

مااای گااااد!! ۶ ماهه دیگه؟! تو چقدر مطمئن حرف میزنی.انگار واقعا آینده ی منو می بینی...حالا به نظرت من و عشقم با پاهامون پاریس رو فتح میکنیم؟! جایی که کریستوفر فرانک اونجا نفس میکشید ...

من آینده رو میبینم ... باور نداری؟

بانو تمشکی شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 17:23 http://tameshki.com

شدیدا هوس قهوه کردم الان !!!!!

بعدشم مبارکههههههه شیرینیش کو ؟

اسپرسو؟؟ ترک؟؟ کاپوچینو؟؟

چی چی و مبارکه؟؟ مگه خرم برم زن بگیرم!!!

نگین شنبه 7 فروردین 1389 ساعت 19:58 http://white-square.blogfa.com

آخه بلد نیستم توی بلاگ اسکای ثبت نام کنم!!تازه الان به دوستام خبر دادم به نظرت بد نمیشه دوباره بگم آدرسو تغییر دادم! چیکارکنم به نظرت؟
----------------------------------------------------
جدی؟!! آخییییییییی! حالا میدونی mortelle یعنی چی؟؟
یه کلمه ی فرانسویه هااا

عنوان فرانسوی کتاب "میرا"ست!!!

جوووونور یکشنبه 8 فروردین 1389 ساعت 01:12 http://joooonevar.blogsky.com

سلاملیکم سلاملیکم
الهی قربانتان شویم چهاردست و پا نخواستید سینه خیز نخواستید کلاغ پر نخواستید پا مرغی...کلا چه بخواهید چه نخواهید قربان داداش فرزادمان میشویم همه جورهداداش جان ولله این پدرام کفر همه را در سفر در آوردهانگار قرص بریم قورت دادهبه هر شهری میرسیم باید هزار جور التماسش کنیم تا ساعتی توقف کند گویا کف پای چلاق شده اش چسب زده اند و آن را روی پدال گاز خر چموشش چسابنده اندبه هر شهری که قرار است برویم ما و ایشان دو ساعت زودتر از والدین خودمان و والدین ایشان به آنجا رسیده ایمدر شهر با صفای شما نیز اصلا توقف نکرد الا برای خرید کنارفدایتان شویم بگذار سرش را زیر آب کنیم و بار دیگر اگر گذرمان به شهر مصفایتان خورد حتما گل رویتان را خواهیم دید
.....................................
داداشی قبلا که بهت گفته بودم تعطیلات نوروز میام شهرتون...یادت رفته بود؟!
مراقب خودت باش این روزها دام برات گذاشتن دور و پر دخترهای فامیل بچرخی یکدفعه دیدی با کله انداختنت توی دام ها

از الان شوهر ذلیل شدی؟؟ یه ذره جوووونور بازی سرش در بیار تا بفهمه با کی طرفه!
قربونت فقط میخواستم در خدمت باشم.... سعادت نبود!
ایشالا سال دیگه...
توی فامیل که هیچی... توی همین وبلاگ هم تاحالا چند نفر اومدن و میگن عاشقتیم!!!

هاD یکشنبه 8 فروردین 1389 ساعت 20:18 http://www.gereh-koor.blogsky.com

آدم هر چی مادربزرگش بگه ، میگه چی ؟ چشم !!!

آخه حیفه عزیزجان. باید به تمام عاشقان سینه چاکم پشت کنم و به ننه ام بگم چشم!! :))

رویا یکشنبه 12 اردیبهشت 1389 ساعت 20:04

سلام فرزادجون بالاخره ما نفهمیدیم شما راضی هستی یا نیستی اگه میخوایش دختره ی بیچاره رو که مثه یه پسر خوب بگو میخوامش ولی واسه کمه کمش پنج ساله دیگه اگه هم که نمیخوایش خب یا به خودش بگو یا به مامانت بگو ... خلاصه به یه آدم با منطق بگو تا دختره ی بیچاره از بلاتکلیفی خارج بشه و ذهنش بیخودی مشغول نباشه تا بتونه درسش رو بخونه و دانشگاه بره ... و ایشاا.. که همونجا هم یه شوهر پیدا میکنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد